شرح خبر
گفتگو با «آنا پک» عکاس مستقل فرانسوی؛
عکاسی در غزه زیر آتش
    بیست و سوم تیر ١٣٩٣ ساعت ١٠:٣٨      
اختصاصی میثاق/عملیات ماه نوامبر 2012  ارتش اسرائیل در نوار غزه خبرنگاران زیادی را از جاهای مختلف دنیا به سمت خود کشید. خبرنگارانی که زندگی خود را به خطر می اندازند تا گزارشاتی را به سراسر نقاط دنیا مخابره کنند. برخلاف حمله های هدفمند اسرائیلی و چالشهای بسیاری که خبرنگاران با آن مواجه اند، جنگ هشت روزه غزه بیشتر از همیشه نشان داد چقدر داشتن خبرنگارانی آماده برای تهیه گزارش اهمیت دارد. «آنه پک» عکاس مستقل فرانسوی و عضو انجمن عکاسان فعال (Activestills) است. او زندگی در غزه را در طول عملیات ستون دفاعی مستند کرده است.

تاکید اصلی کار شما قبل از حملات بر روی چه بود؟

در واقع من به  آنجا رفتم تا کارم بر روی فیلم مستند «کاغذ پرنده» را ادامه بدهم که درباره ی مقاومت خلاقانه ای بود که در طی آن از بادبادک هایی استفاده می شد که کودکان غزه به هوا می فرستادند. علاوه بر آن، من رفته بودم تا آرشیو عکاسی و داستانهای انجمن عکاسان فعال را بهبود ببخشم. همچنین می خواستم بیشتر از هنرمندان و خرده فرهنگهای مختلف در غزه عکاسی کنم که این هم باز در راستای کار چند رسانه ای انجمن بود به نام «نه یک سرزمین رویایی» که بر پایه ی عکسها و ویدئوهای من ساخته می شد.

گزارش از غزه در طول جنگ 2008-2009 تقریبا کار غیر ممکنی بود. چرا در آن زمان به خبرنگاران اجازه ی حضور در آن منطقه را داده بودند؟

اسرائیل در عملیات «Cast Lead» که در آن هیچ خبرنگاری اجازه ی ورود به غزه نداشت، با تحقیر و انزجار بین المللی و انتقادهای سنگینی مواجه شد و همین باعث شد این بار به گونه ای متفاوت عمل کند. چیزی که باید بر آن تاکید کرد فشاری است که بر روی خبرنگاران بود. ارتش اسرائیل پیامک هایی را به خبرنگاران حاضر در غزه می فرستاد و از آنها می خواست با مقامات حماس تماسی برقرار نکنند. برخی خبرنگاران خارجی آشکارا توسط مقامات اسرائیلی دستور گرفته بودند تا در سه هتل اصلی باقی بمانند و از آنجا تکان نخورند.

تجربه ی شما از تهیه گزارش در صحنه چه بود؟

به خاطر بمباران های مداوم که در همه ی جای غزه اتفاق می افتاد، کارکردن برایمان بسیار طاقت فرسا بود. به هرجا که می خواستیم برویم خطرناک بود و اصلا جای امنی وجود نداشت. از نظر فیزیکی واقعا خسته کننده بود. مراسم تشییع جنازه اصلا نمی شد برگزار کرد. من ساعت ها در جایی می ایستادم تا محلی مناسب برای عکاسی پیدا کنم؛ در میان خبرنگاران و فیلمبرداران به همه جا سرک می کشیدم تا بتوانم به اتفاقات اطرافم تسلط پیدا کرده و گزارشی تهیه کنم. با اینکه تمام روز را سخت کار می کردم، نمی توانستم شب ها خواب راحتی داشته باشم زیرا بمباران ها هر لحظه شدیدتر می شدند. از نظر احساسی نیز بسیار چالش برانگیز بود. نمی شد بدون در نظر گرفتن احساساتمان بر صحنه ای تمرکز کرده و بهترین عکس ممکن را بگیریم. به دست آوردن اطلاعات درست و دقیق و مواجه با صحنه های به واقع ملتهب و وحشتناک، چالش دیگری پیش روی ما بود. در بیمارستان شفا نمی شد به راحتی اطلاعات قابل استنادی درباره ی تعداد کشته ها و مجروحین به دست آورد، زیرا تعداد واقعا زیاد بود.

 شما در چه شرایطی کار خود را ادامه می دادید؟

من کنار دیگر خبرنگاران بین المللی یا مستقل، فعالان اجتماعی و مردمی بودم که به آنها اعتماد داشتم. این نه تنها از نظر امنیتی مهم بود بلکه این طوری می شد به راحتی اطلاعات دست اول و واقعیتهای بدون سانسور به دست آورد، با مردم مصاحبه کرد و احساسات خود را با دیگران سهیم شد. قطع برقهای مداوم در آن منطقه به این معنی بود که یک لحظه من در حال کار در آپارتمانم بودم و لحظه ای دیگر، باید با همه ی تجهیزاتم به یک رستوران می رفتم تا کارم را ادامه دهم.اعضای انجمن عکاسان حامی های خوبی بودند و از فاصله ی دور، بسیاری از عکسهای مرا انتخاب و ادیت کرده و به صورت آنلاین منتشر می کردند و متن و شرح عکسها را می نوشتند.  من به عنوان  تنها خبرنگار زن خارجی حاضر در آنجا از حمایت خبرنگاران فلسطینی نیز برخوردار بودم که خیلی برایم ارزش داشت.

شما این جنگ را از نقطه نظر افراد غیر نظامی درغزه پوشش دادید. این مسئله چگونه در عکسهایتان بازتاب پیدا کرد؟

تمرکز من بر روی غیر نظامیانی بود که در حقیقت قربانیان اصلی بودند. من زمان زیادی را در بیمارستان شفا گذراندم، در آنجا شاهد زنان، کودکان و پیران بسیاری بودم. در هنگام مستند کردن آنها، به دنبال این بودم تا جزییات دقیق تری را نشان دهم، مثلا یک گلوله. همچنین خیلی مهم بود که تخریب خانه ها و ساختمانهای مردم را به تصویر بکشیم، مثلا تخریب ساختمان وزرا یا دفتر وزیر داخلی. برخی از این جزییات را می توان در صورت متهم شدن اسرائیل به جنایت جنگی علیه او استفاده کرد.

شما در عکس هایتان ساختمانهای ویران، اجساد مردگان، کودکان زخمی و خانواده های در حال عزاداری را نشان می دهید. از این که اینطور از نزدیک شاهد این اتفاقات بودید چه احساسی داشتید؟

 خیلی سخت است اما وقتی این کار را انجام می دهید، باید نفس عمیق بکشید و اشک هایتان را قورت بدهید. شما خودتان انتخاب می کنید که کدام عکسها را در معرض دید عموم بگذارید. من تصاویری گرافیکی داشتم که هرگز چاپ نکردم. خیلی تکان دهنده است که دیگر آمار کشته ها و زخمی ها و اسامی شان را ندانیم، زیرا تعداد اجسادی که هرروزه وارد بیمارستان می شوند واقعا زیاد است. هربار که وارد سردخانه می شدم فقط چند ثانیه وقت داشتم عکس بگیرم.

آیا عکس خاصی را می توانید توصیف کنید که واقعا نشانگر همان چیزی است که در این جنگ اتفاق افتاد؟

عکس هایی که در ذهن من می مانند مربوط به خانواده ی الدالو هستند. در روز پنجم حملات هوایی مستقیما خانه ی آنها در غزه را هدف قرار داد و ده نفر از اعضای آن خانواده را یک جا کشت. صحنه ی مرگباری بود. تنها یکی از اعضای این خانواده جان سالم به در برد. در همان روز، من به محل رفتم. کارگران داشتند در میان خرابه ها دنبال اجساد مردگان می گشتند. در مراسم تشیع جنازه، چهار کودک بر روی زمین در نزدیکی همان خانه ی  ویران، دراز کشیده بودند تا زنان بتوانند با آنها وداع کنند. بچه ها در پرچم فلسطین پوشیده شده بودند و چشمانشان باز بود. من عکسهای زیادی از یک متری آنها گرفتم. در یکی از این عکسها، یک زن فلسطینی با ملایمت داشت صورت کودکان را نوازش می کرد. این عکس یکی از قویترین تصاویری است که گرفته ام.

در آن جنگ، حملات هوایی اسرائیل ساختمانهای مربوط به رسانه ها را نیز هدف قرار داده و خبرنگاران و عکاسان را نیز به کشتن می داد، با این وضعیت رسانه ها چطور می توانستند از درستی و دقت گزارشهایی که از غزه می رسید، اطمینان حاصل کنند؟

آن حمله ها مانع خبرنگارن نمی شد. من واقعا تحت تاثیر خبرنگاران فلسطینی قرار گرفته بودم که شبانه روز درآن شرایط مشغول کار بودند. برخی از آنها بعد از هر بمباران به محل می رفتند با اینکه می دانستند اسرائیل معمولا یک هدف را چند بار بمباران می کند. خبرنگارانی از تلویزیونهای الاقصی و القدس همچنان از محل های مختلف آن هم بلافاصله بعد از بمباران، تصاویری را پخش می کردند. استفاده ی گسترده از رسانه های اجتماعی فوق العاده بود، بلاگها، فعالان حقوق بشر و شهروندانی که ویدئوهای خود را آنلاین در اختیار دیگران می گذاشتند. هر زمانی که حمله ای صورت می گرفت، چند دقیقه بعد از طریق توییتر می توانستید بفهمید کجا این حمله اتفاق افتاد و خسارات وارده چه هستند.

آلکساندرا باجک



کلیه حقوق این اثر متعلق به "مرکز فرهنگی میثاق" است.

اخبار
  «رستم محله» روی آنتن شبکه‌ی مستند می رود

  محسن اسلام زاده با “تنها میان طالبان ۲” دوباره میان طالبان رفت

  سختگیری جشنواره سینما حقیقت تنها برای آثار انقلابی است

  مستند «رویای روهینگیا» به جشنواره هند راه یافت

  بخش و نقد مستند «آقای دادستان» در برنامه ی به اضافه مستند

  «کدام مسجد!» در شبکه مستند | چگونه جایگاه اجتماعی مساجد احیا شود

  «عکاسی زیر آتش» روی آنتن می رود | قصه اشغال تا آزادی خرمشهر

  «عالی‌نسب» اولین برند تولیدکننده وسایل نفت سوز ایرانی

  حتی مردم سوریه از اقدامات ما مطلع نیستند

  اکران مستند "خاطرات نارنجی" در امریکا

  نقدی بر فیلم مستند «میرزا جواد» ساخته سعید فرجی

  برگزاری ۲ نشست تخصصی در روز هشتم «۱۰ روز با عکاسان»

  داستان اولین شهید عکاس را در «میرزا جواد» روایت کردم

  کانال مرکز فرهنگی میثاق در پیام رسان سروش و آی گپ

  بررسی «خاطرات نارنجی» در دهمین قسمت از فصل دوم برنامه «به اضافه مستند» + تیز

  گفتگوی دوربین.نت با سعید فرجی | فیلم


   بیشتر...